جشنواره داشت تموم میشد و مشخص بود فیلم بعد از جشنواره تا مدتها اکران نمیشه. معلوم بود بعدش هزار تا دردسر و سانسور و غیره توی فیلم اتفاق میافته. تو سینما استقلال بودیم. دیوونه شدیم تا تونستیم برسیم به فیلم. آدم بلیت نداشته باشه یه نصف روز تو صف وایساده باشه و بعد این سکانسهای دیوونه کننده رو ببینه.
+ یادش بخیر از همه چیز و همهکس میگفتیم الا حرف اصلیمون رو. الا اون چیزی که باید میگفتیم رو. الا حرف دلمون رو. آخرشم رسیدیم. دیدی؟
برچسب : حرف بزن ابر مرا باز کن,حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانیم,حرف بزن ابر مرا باز كن,شعر حرف بزن ابر مرا باز کن, نویسنده : mlafcadiog بازدید : 207