اولش کجا بودم؟

متن مرتبط با «حرف بزن ابر مرا باز كن» در سایت اولش کجا بودم؟ نوشته شده است

خاک و خاطره بازی!

  • دارم اتاقم رو بعد یکسال تمیز می‌کنم. لینک رادیو جوان رو باز کردم و الان داره آهنگ یک عشق و نصفی مسیح رو می‌خونه! شما گوش ندین بهش منم الان میزنم بره بعدی! تو اتاقم یک سال و نیمه هر کتابی هر گوشه‌ای ا, ...ادامه مطلب

  • یکی هم زنگ بزنه به مامان

  • صبح ساعت نه بیدار شدم. پاشدم مسواک زدم و آب‌لیمو عسل خوردم و رفتم ماشین رو گذاشتم برای سرویس تو نمایندگی. یکی معلوم نیست کی زده بود پشت صندوق و یه تیکه صندوق رو قر کرده بود. حالم گرفته شد و بعد چند د, ...ادامه مطلب

  • زندگی دکمه بازگشت ندارد

  • یه زمان‌هایی تو زندگی ما آدما هست. برای هر کسی یه روز و یه ساعت و یه تاریخ خاصیه. شایدم چندتا تاریخ تو زندگی بعضی از ماها باشه که این خاصیت رو داشته باشه. این لحظه‌ها تکرار نشدنی‌ان. یه جورایی نقاط عطف زندگی ما هستن. با خودت که می‌شینی حساب و کتاب م, ...ادامه مطلب

  • مرا ببخش اگر دوستت دارم

  • در خانه چشم پوشی می‌کنی در وبلاگ از برداشت‌های اشتباه این و آن چشم‌پوشی می‌کنی و در خواندن کامنت‌ کوچک‌ترهایی که وقایع را با نگاه خودشان و از پنجره دنیای خودشان می‌بینند. گاهی اوقات به خودت می‌گویی شاید اصلا چنین کامنتی اگر چند دقیقه بیشتر گذشته بود هرگز ارسال نمی‌شد؛ و می‌گویی پس بیا فکر کنیم هرگز ارسال نشده است... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • از سری چایی بازی‌های من و دلبر

  • این پست رو نوشتم نه به خاطر دلبر، نه به خاطر شما، نه حتی به خاطر شما! حتی نه به خاطر اون خانوم پشت سری، نه حتی شما که سرتو می‌دزدی و یواشکی داری می‌خونی! نه حتی شما دوست عزیز. اینو نوشتم فقط به خاطر ربات یک آشنا. گویا بعد شکست عملیات فرستادن آپولو به هوا! و تماس گرفتن با آدم فضایی‌ها! تشخیص داده تو, ...ادامه مطلب

  • چرا مردی بعضی وقتها بود فتاده را پای زدن و این حرف‌ها!

  • یه روزایی هم هست که دلت میخواد خودت رو دار بزنی! حالا نه اینکه واقعا خودت رو دار بزنی اما خب یه جوری باشه که صندلی رو بزنی از زیر پات و بعد بگی مزه‌اش خوب بود؟ بعد تهش بزنی طناب رو پاره کنی تا خودت بیفتی روی زمین و همین‌طور که صورتت کبود شده به خودت بگی اوکی. گرفتم. دیگه تکرار نمی‌شه! شاید این‌طوری یادت بمونه و دیگه تکرار نشه! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • حالا می‌خوایم یه کم دیوونه‌بازی دربیاریم یا ماجرای اون روزی که لافکادیو باب راس می‌شود.

  • اگه صبح اول مهر 5 تا خواهرزاده‌هاتون با لوازم‌التحریرای تر و تازه و گوگولی‌شون اومده بودن خونه‌ی شما و شما هی حسرت خوردید که چه تراش خوشگلی، وای چه مدادایی داری، اوم این مدادرنگیا خیلی باحالن. اصلا غصه نخورید. ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • حرف بزن ابر مرا باز کن

  • جشنواره داشت تموم می‌شد و مشخص بود فیلم بعد از جشنواره تا مدت‌ها اکران نمی‌شه. معلوم بود بعدش هزار تا دردسر و سانسور و غیره توی فیلم اتفاق می‌افته. تو سینما استقلال بودیم. دیوونه شدیم تا تونستیم برسیم به فیلم. آدم بلیت نداشته باشه یه نصف روز تو صف وایساده باشه و بعد این سکانس‌های دیوونه کننده رو ببینه. + یادش بخیر از همه چیز و همه‌کس می‌گفتیم الا حرف اصلی‌مون رو. الا اون چیزی که باید می‌گفتیم رو. الا حرف دلمون رو. آخرشم رسیدیم. دیدی؟,حرف بزن ابر مرا باز کن,حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانیست که بارانیم,حرف بزن ابر مرا باز كن,شعر حرف بزن ابر مرا باز کن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها