شما بودین آب نمی‌شدین از این حجم مهربانی؟

ساخت وبلاگ

کتابفروشی‌های مرکز شهر همه رو رفتم. شهر کتاب رفتم. سایت انتشارات رفتم. جایی که کتاب دست دوم می‌فروختن رفتم. هیچ جا نداشت. رفتم تو سایت کتابخونه دانشگاه. دیدم یه نسخه اونجاست. فقط یه نسخه تو کتابخونه مرکزی. چون مسئولش منو کاملا میشناسه حاضر شدم برم دانشگاه باهاش مذاکره کنم که اونو به من بده من به جاش چند جلد کتابی که تو کتابخونه نداریم بخرم. قبل دانشگاه گفتم حالا به کتابفروشی کنار علوم پایه هم زنگ بزنم شاید اونجا داشته باشه. زنگ زدم گفت یه دونه داریم ولی مطمئن نیستم هست. دو دقیقه بعد زنگ بزن چک کنم. دو دقیقه، دقیقا دو دقیقه بعد زنگ زدم :دی گفت همون یه دونه رو داریم. گفتم بذارید کنار من اومدم. 5 دقیقه بعدش رسیدم کتابفروشی و خریدمش...

اولش کجا بودم؟...
ما را در سایت اولش کجا بودم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mlafcadiog بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:43