آشیان مرغ دل زلف پریشان تو باد

ساخت وبلاگ

اتفاقی و به درخواست دوست صاحبدلی از خانواده‌ای فرهنگی و اهل هنر که بر سبیل اتفاق با هم در جلسه‌ای چند دقیقه‌ دمخور شده بودیم مجال صحبت از موسیقی و شعر و داستان و فیلم و عاشقانه‌های علی حاتمی پیش آمد. دل از دست دادیم در پهنای خنده و چشمان شکفته و دل پاییزی این دوست خانم که 11 سالی از ما بزرگتر بود اما گویا دلش چندین سال از ما جوان‌تر. قول دادیم که "دلشدگان" را به تماشا بنشینیم و الوعده وفا. اما چه می‌دانستیم که دلشدگان ماییم که به قول استاد ناصر خان دیلمان دلی که تقدیرش بلاست از پس پیراهن و تن پیداست. دل ما هم تقدیرش این گونه است که پای عاشقانه حاتمی اشک بریزیم گویا که خود از دست رفته‌مان که خود فراموش شده‌مان در وجود دلبری به رنگ و روی پاییز و به طبع نامیزان بهار و به گرم رویی تابستان و به سرد مزاجی زمستان حلول کرده و طاقت ما بابت یافتنش از کف رفته.

با این اشتباه تماشای چنین فیلمی در آخر هفته شنبه را کجای دلمان بگذاریم؟

اولش کجا بودم؟...
ما را در سایت اولش کجا بودم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mlafcadiog بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:10