ظرفیت عکس صندوق کوچکم تمام شده است. باید پول بدهم بابت بارگذاری عکس جدید. باز هم به لطف بیان:) برای عکس: قطار درجه چندمی را تصور کنید که بلیطهایش را با نام قطار درجه یک فروختهاند... و حالا مسافرانش در ایستگاه کوچک اما پر از صداقتی در حال پیاده شدن هستند.
ما خیلی داستان در مورد ژاپن شنیدهایم. از بر روی خط نگه داشتن قطار یک مسیر بین شهری به خاطر استفاده یک دانش آموز در یک روستا؛ تا حضور مدیران شرکتهای خودروسازی در برابر دوربین و خم شدن تا کمر پیش مطبوعات و مردم؛ تا عذرخواهی بابت 20 ثانیه تأخیر در حرکت قطار و دادن برگه عذر موجه به مسافران در صورتی که بابت تأخیر قطار دیر به محل کار و مدرسه و ... برسند. همهمان هم به این موضوعات خندیدهایم. بارها هم آنها را مسخره کردهایم. اما حقیقت این است ماییم که خندهداریم. مایی که عذرخواهی در فرهنگمان جایی ندارد. نمیفهمیم مسئولیت داشتن و خدمت دادن به هزاران کاربر به معنای این است که آماده باشیم برای وقت هر کاربر و برای هر ثانیه او جوابگو باشیم. ما نمیفهمیم و به خیال خودمان به آنها میخندیم. هربار هم کسی جایی اینها را روی ترازو میگذارد یک پوفی ته دلمان میگوییم و به ساده بودن او میخندیم. اما حقیقت این است ربطی به دولت و سیستم ندارد. ربطی به شرکتهای خصوصی و دولتی ندارد. ما ما هستیم. و هرکجا کار کنیم چه در بیان چه در هلال احمر چه در نهاد ریاست جمهوری بیش از این از ما برنمیآید. ما چادرهای هموطن زلزلهزده خودمان را میدزدیم و در خانهمان دپو میکنیم. ما در همان منطقه زلزلهزده نمیفهمیم چطور باید به هم کمک کنیم و همدیگر را کتک میزنیم. ما فهمی از بحران و آمادگی نداریم و مدام غافلگیر میشویم. چه با سرورهای پارس آنلاین چه با زلزله کرمانشاه چه با امتحان اساتید و چه با آزمون یک معلم ساده! ما سوءاستفادهگر و فرصت طلب به دنیا میآییم و کممایه و کوچک زندگی میکنیم و در نهایت با فحاشی به دنیا و مافیها از آن خداحافظی میکنیم. دقیقا. همین کاری که من دارم میکنم.
کاری به این موضوع ندارم که پس از این پست چه کامنتهایی دریافت کردم. کاری به این ندارم که به درخواستهای مکرر من برای یک تغییر کوچک که برای بلاگرهای دیگر به سادگی انجام شده بود بیاعتنایی کردید. آنقدر که مجبور شوم این پست را بنویسم. در حالی که برای گرفتن هزینه بابت امکانات بسیار ساده و رایگان رایج در سایر سرویسها سریع حاضر و آماده بودید و از یک ماه پیش پیام میفرستادید. کاری به این ندارم که انتقاد در یک وبلاگ را هم تحمل نمیکنید و هربار پارس آنلاین و هزار و یک دستاویز دیگر برای اشتباهاتتان پیدا میکنید. یادم هست آن روزها که از برخورد و رفتار دوستان خسته شده بودم یاد خاطرات بلاگفا افتادم. یاد آن متنی که ع.ش برایمان نوشت وقتی دعوا بالا گرفته بود. چه متنی بود....یادتان هست؟ فرصت طلبی در تجارت کار خوبی است. اینکه عدهای را که در حال حاضر از سرویس دریافت کردهشان ناراحت هستند با ترغیب و تشویق وارد سرویس خودمان بکنیم. به هر حال تمام شرکتها همین کار را میکنند. اما زرنگی و فرصتطلبی باید پشت خودش احترام و سرویسدهی خوب داشته باشد. من با همین تصورات به بیان آمدم. اما کمی که گذشت فهمیدم حتی یک بلاگر منتقد را هم نمیتوانید ببینید. دوستان بیانی من! شما ضرب شستهایتان را به ما نشان دادهاید. نمیخواهم بیشتر از این درباره سایر چیزها بنویسم. ولی یک توصیه برای آینده: هنوز باید خیلی از رفتارهای مدیریتی را یاد بگیرید. دفعه پیش زحمت نوشتن کلمه "عذرخواهی" را هم به خود نداده بودید! خوب است که حداقل این بار کنار نوشتن دوباره و چندباره که پارس آنلاین و سرورهایش ال و بل است غرورتان را شکستید و عذرخواهی هم کردید. حالا لطفا برای سرورهایتان هم یک فکری بکنید. چون عذرخواهی هم اگر مکرر شود دیگر قابل تحمل نیست. ما به بلاگفا یک فرصت دادیم. مطمئن باشید شما بیشتر از آن گیرتان نخواهد آمد.
برچسب : نویسنده : mlafcadiog بازدید : 157