دل کندم. باید مسئولیت همه چیز رو خودم گردن میگرفتم. چمدون رو برداشتم گذاشتم صندوق عقب. سوار شدم. مامان کنار ماشین بغض کرده بود. شیشه رو دادم پایین. فایده نداشت. پیاده شدم بغلش کردم و بوسیدمش و گف, ...ادامه مطلب
میدونی اوضاع چطوریه؟ بذار رک باشیم دیگه. هر روز داریم این چیزا رو میشنویم. یه طوری که دلت میخواد هر شب که خوابت میبره و صبح چشمات رو باز میکنی بفهمی تمام این 30 سال یه کابوس بوده. یه کابوس طولانی که , ...ادامه مطلب
شب اول تبریز چندتا رستوران معروف داره. خوب بودنش رو باید امتحان کنید. ولی خب حداقل به اسم اینها شناخته شدهتر هستند. تصمیم گرفتم برم رستوران جلالی و شام بخورم. فکر کنم چندتا شعبه تو تبریز داره. من رف, ...ادامه مطلب
اولین مأموریتی که تنهایی رفتم رشت بود. دروغ چرا ترسیده بودم. انقدر استرس داشتم که شبش خوابم نمیبرد. آخر سر وسط خواب و بیداری به خودم گفتم میرم اگه دیدم بهم محل ندادن و تحویلم نگرفتن و اصن دیگه تو بد, ...ادامه مطلب
دو سال پیش بود فکر کنم که شب عید مطلبی گذاشتم که از سر کار با یه بسته شکلات به عنوان هدیه عید دارم برمیگردم خونه و خوشحالم که یه شغل پارهوقت دارم. بعد شاکی بودم که برادرم کلی مزایا و عیدی و اینها د, ...ادامه مطلب
از پارسال شهریور که تصمیم گرفتم برنامه ازدواج را کلید بزنم و موردهایی را که میشناسم لیست کردم و به اتفاقات زندگی جدیتر از دریچه پیدا کردن آدم مناسب نگاه کردم و تقریبا ناامید از معرفی کردن یک دختر م, ...ادامه مطلب
این هفته یکی از سختترین هفتههای زندگیم بود. از شنبه تا چهارشنبه رو به جای ساعت 4 بعدازظهر ساعت 9 و 10 شب برگشتم خونه و کلی جلسه و هماهنگی و استرس داشتم. تازه یکی از بدترین روزای امسال رو هم همین دی, ...ادامه مطلب
همیشه دوست داشتم منم یکی از این عکسا بگیرم. امروز اتفاقی وقتی داشتم برمیگشتم یادم افتاد دو ماه پیش از این درخته عکس گرفته بودم. خیلی برگای خوشرنگی داشت تو پاییز. خدا بالاخره قسمتم کرد! یه آرزو تو ل, ...ادامه مطلب
ساعت چهار صبح کمک راننده اومد ته اتوبوس و چرخی بین صندلیهای خالی زد و برگشت. چند نفری پیاده شدند. باورم نمیشد اینجا همون جایی باشه که باید پیاده بشم. وقتی داشت راه میافتاد گفتم اهوازه؟ با لهجه جنو, ...ادامه مطلب
بهترین غذا تو دلبرترین شهر ایران هم بهت نمیچسبه وقتی دلبر نباشه..., ...ادامه مطلب
اتفاقی و به درخواست دوست صاحبدلی از خانوادهای فرهنگی و اهل هنر که بر سبیل اتفاق با هم در جلسهای چند دقیقه دمخور شده بودیم مجال صحبت از موسیقی و شعر و داستان و فیلم و عاشقانههای علی حاتمی پیش آمد., ...ادامه مطلب
نصف جهان رو هم گشتم نبودی. + ممنون بابت تمام پیامهای این چندروزه چه اونها که از دست من عصبانی بودن و پیام دادن یا پست گذاشتن چه اونهایی که مهربون و گوگولی پیام گذاشتن و چه اونهایی که شیک و باکلاس و خلاصه برام نوشتن. جواب همه کامنتا رو تو اولین فرصت میدم. , ...ادامه مطلب
شما قیمه نذری ظهر عاشورا رو که بزنی کافیه! تا جون داشته باشی بعد آروغش تو راهپیمایی 22 بهمن از آزادی بری انقلاب و حنجرهات رو با تکرار شعارهای مرگآفرین پاره کنی و پیاده دوباره از انقلاب گز کنی تا آزادی و حواست باشه احیانا تو مغزت دنبال ارتباطی بین این دو تا کلمه نگردی! بعدشم میرسی به روز انتخابات که باید بری پای صندوقهای رأی و پُرشون کنی و مهرهای توی شنا, ...ادامه مطلب
زنون یه آدم معروفه که کلی پارادوکس مطرح کرده. یکیش اینه که میگه فرض کنین قهرمان یونانی آشیل بخواد با یه لاکپشت مسابقه بده. از اونجا که آشیل مطمئنه که لاکپشت رو میبره اجازه میده لاکپشت یه کم جلوتر از اون مسابقه رو شروع کنه. وقتی آشیل خودش رو به نقطهای که لاکپشت مسابقه رو شروع کرده میرسونه لاکپشت یه قسمت کوچیکی جلوتر رفته و حالا آشیل باید به نقطه دوم برسه. وقتی این کار رو انجام میده باز هم لاکپشت کمی جلوتر رفته تو این زمان و این بار آشیل باید خودش رو به نقطه سوم برسونه. این پروسه به همین صورت ادامه پیدا میکنه و به طرز عجیبی گویا آشیل پرسرعت هیچوقت نمیتونه به لاکپشت برسه و بازنده میشه... ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
+ فقط باید درک کنی... تو خیلی هستی میچ! - خیلی چی؟ + با یه دختر آشنا میشی، شاید خوشگل باشه، شاید باهوش باشه، شاید بامزه باشه، شاید والدینت ازش خوششون بیاد. شاید خیلی شانس بیاری و یکی دو تا از این ویژگیها رو داشته باشه. تو همهاش رو داشتی. این خیلیه. , ...ادامه مطلب